جادوی دو چشمانِ پلنگی! زرّینهترین، تَرکشِ رنگی! غافل، ز تو بودن نتوانم بی باده، سرودن، نتوانم دل کندن از آغوشِ نجیبت، دوری ز نگاهِ پُر فریبت، ناگفته نماند که: مرا کُشت دردی که به هَفت، پُشت، مرا کُشت پاکیزهترین اَبرِ بهاری! بُرّندهترین، خنجرِ کاری! من قطع شدم، با تَبَرِ تو پژمرده شدم در گُذر,جادوی,چشمان,پلنگی,بنفشه,انصاری،,پرتو ...ادامه مطلب